loading...
بـــــیـــــتـــــوتـــــه
مرتضی بازدید : 1 چهارشنبه 30 بهمن 1392 نظرات (0)

 

شعر عاشقانه سهراب, اشعار سهراب سپهری عاشقانه

 

دروگران پگاه
پنجره را به پهنای جهان می گشایم:
جاده تهی است. درخت گرانبار شب است.
نمی لرزد ، آب از رفتن خسته است : تو نیستی ، نوسان نیست
تو نیستی ، و تپیدن گردابی است
تو نیستی ، و غریو رودها گویا نیست ، و دره ها ناخواناست
می آیی :‌ شب از چهره ها بر می خیزد ، راز از هستی می پرد
می روی : چمن تاریک می شود ، جوشش چشمه می کشند
چشمانت را می بندی : ابهام به علف می پیچد
سیمای تو می وزد ، و آب بیدار می شود
می گذری ، و آیینه نفس می کشد
جاده تهی است. تو باز نخواهی گشت ، و چشم به راه تو نیست
پگاه ، دروگران از جاده ی روبرو سر می رسند: رسیدگی خوشه هایم را به رویا دیده اند.

 

برای مشاهده دیگر اشعار به ادامه مطلب مراجعه کنید


درباره ما
Profile Pic
تبسم دوست تجسم خوبیهاست ... به تبسمت سوگند شاد بودنت آرزوی من است
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    مطالب وبلاگ چطوریه ؟؟!
    آمار سایت
  • کل مطالب : 23
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 35
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 33
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 35
  • بازدید ماه : 35
  • بازدید سال : 44
  • بازدید کلی : 338